دوستان گلم! می‌خوام یه قصهٔ خیلی قشنگ براتون تعریف کنم. قصهٔ یه دختر خیلی شجاع و مهربون به اسم مریم که یه خانم امدادگر قهرمان بوده. مریم تو روزهای سخت جنگ، به مردم کمک می‌کرده و خیلی هم دلیر بوده. این کتاب، قصه‌های کوتاه و خیلی جالبی از زندگی مریم داره.

مریم یه دختر کم سن و سال بوده، اما یه قلب خیلی بزرگ داشته و همیشه به فکر کمک به دیگران بوده. اون تو میدون جنگ هم، با بعثی‌ها جنگیده و از کشورش دفاع کرده. خیلی هم خودساخته بوده، یعنی خیلی تلاش می‌کرده که همیشه بهترین باشه.

تو کتاب «خانم امدادگر» قصه‌های زیادی از زندگی این دختر قهرمان نوشته شده. قصه‌هایی که به ما نشون می‌ده چقدر آدم خوبی بوده و چقدر برای وطنش ارزش قائل بوده. ما با خوندن این قصه‌ها، می‌تونیم مثل مریم باشیم و کارهای خوب انجام بدیم.

هر کسی می‌تونه یه قهرمان باشه، درست مثل مریم! کتاب «خانم امدادگر» داستان زندگی شهیده مریم فرهانیان رو روایت می‌کنه و به ما نشون می‌ده که چطور می‌تونیم با شجاعت و فداکاری، دنیای بهتری بسازیم. این کتاب رو بخونید و قهرمان درونتون رو پیدا کنید.

در مقدمه این کتاب ارزشمند می خوانیم

«خانم امدادگر» داستانی واقعی از زندگی شهیده مریم فرهانیان، دختری فداکار و شجاع است که در دوران جنگ تحمیلی، به یاری رزمندگان شتافت. این کتاب، که دهمین جلد از مجموعه «قهرمان من» است، با زبانی کودکانه و تصاویری زیبا، زندگی این قهرمان ملی را برای کودکان و نوجوانان روایت می‌کند.

وقتی از شجاعت حرف میزنیم به یاد تمام قهرمانانی می افتیم که در سراسر جهان نامشان در دفاع از میهن، همنوعشان و یاری انسان ها زبانزد مردم دیارشان است.

زنان و مردانی که با شجاعتشان فداکاری ایمان و نوع دوستی را معنا کردند.

شهیده مریم فرهانیان هم یکی از همان قهرمانان است.

قهرمانی که نامش در سرزمین بزرگمان ایران میان نام قهرمانان دیگر درخشان است.

دختری پاک دامن که وقتی دشمن تا دندان مسلح بعثی قصد کرد که ایران را به ویرانی بکشاند با شجاعت و غیرتی که داشت در میدان نبرد باقی ماند. میدانی که در آن به یاری مجروحان و نیازمندان میشتافت و از جان و جوانی اش برای آن مایه گذاشت.

دختری که با وجود سن بسیار کمی که داشت شجاعانه و دلیرانه در دل آتش و خونی که در جنگی نابرابر به پا بود به جای به خود

اندیشیدن به رضای خداوند و یاری انسانها می اندیشید.

دختری شیردل و خودساخته که پای اعتقادی که به هدفش داشت ایستاد و تا آخرین لحظات معتقد و با ایمان باقی ماند.

در یکی از داستانهای کتاب می خوانیم

کتاب «خانم امدادگر»، قصهٔ یه دختر شجاع و مهربونه که تو روزهای جنگ، به عنوان یه امدادگر، به مردم کمک می‌کرده. این کتاب به بچه‌ها یاد می‌ده که چطور می‌تونن تو هر شرایطی، به دیگران کمک کنن. این کتاب رو بخرید و یه دنیا درس زندگی رو به فرزندانتون هدیه بدید.

سَنیه دست مریم را گرفت و کنارش نشست خسته نباشی مریم جان مریم لبخندی زد و جواب داد تو هم خسته نباشی سَنیه جان

سَنیه سرش را بالا آورد و به ماه بالای سرشان نگاه کرد: «فکرش را نمی کردم که بعد از انقلاب و تشکیل انجمن اسلامی که با تو آشنا شدم تا این حد صمیمی بشویم. مریم خندید.

سَنیه ادامه داد: واقعا به حالت غبطه میخورم مریم بعد از آن همه فعالیت در انجمن و حالا توی جهاد سازندگی کنار هم هستیم اما من هیچ وقت در تلاش و ایمان به پای تو نمیرسم از بس صبور و با اراده ای مریم نان و خرمای توی دستش را کنار گذاشت و آرام جواب داد من که هنوز کاری نکردم کاش میشد به همه ی روستاهای محروم کمک کنم کاش میشد باری از روی دوش این همه آدم محروم بردارم.

سَنیه دست مریم را فشار داد عزیزم تو و خواهرت فاطمه که دیگر نیروی جهادی ثابت روستای کوت شنوج شده اید و بیشتر از همه ی جهادگرها فعالیت میکنید.
به لطف خدا با جهاد سازندگی محرومیت را از همه جای ایران پاک میکنیم مریم جواب داد: هنوز آدمهای زیادی هستند که باید برای کمک به آنها آماده باشیم. انقلابیون واقعی حتی یک لحظه هم نباید از پا بنشینند.

این کتاب دربارهٔ چیه؟

کتاب «خانم امدادگر» یه عالمه قصهٔ کوتاه و آموزنده از زندگی شهیده مریم فرهانیان داره. این کتاب رو خانم ناهید رحیمی نوشته و انتشارات کتابک هم اون رو چاپ کرده. این کتاب، دهمین جلد از یه مجموعه کتاب به اسم «قهرمان من» هست.

این کتاب برای کی خوبه؟

این کتاب برای همهٔ بچه‌های کوچیک و نوجوون‌هایی که دوست دارن قصه‌های قهرمانانه بخونن، خیلی مناسبه.

ویژگی‌های خوب این کتاب: